اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

بحران گزینش و معرفی!

دوشنبه 31 تير 1387 - 14:42 با موافقت رهبر معظم انقلاب و حكم رييس جمهور ؛دوره سرپرستي صمصامي بر وزارت اقتصاد تمديد شد
رييس جمهور در پي موافقت رهبر معظم انقلاب، دوره سرپرستي حسين صمصامي بر وزارت امور اقتصادي و دارايي را تمديد كرد . متن حكم دكتر محمود احمدي نژاد به اين شرح است : بسمه تعاليجناب آقاي دكتر حسين صمصامي سلام عليكم بر اساس موافقت و اجازه مورخه 1387/4/30 مقام معظم رهبري (مدظله العالي) در تعيين سرپرست ، جهت جلوگيري از ايجاد وقفه در اداره امور وزارتخانه در فاصله پايان مهلت قانوني سرپرستي تا راي اعتماد مجلس محترم شوراي اسلامي به وزير جديد ، بدينوسيله ضمن تقدير و تشكر از معظم له، حكم سرپرستي شماره 13128 مورخه 1387/2/3 جنابعالي تمديد مي گردد.اميدوارم با توكل بر خدا همچون گذشته در انجام وظايف محوله موفق و سربلند باشيد .محمود احمدي نژاد(منبع:http://president.ir/fa/?ArtID=10841)
خبری دیروز(دوشنبه 31/4/87) در خروجی خبرگزاریها و بخش های خبری رسانه ملی قرار گرفت، که در جای خود می توانست مایه یاس و تعجب آشنایان به مسائل کلان کشور مخصوصاً دانشجویان مدیریت و بویژه دانشجویان رشته مدیریت دولتی و دست کم نگارنده را رقم زند. این خبر توسط مشاور ارشد و سیاسی ریس جمهور یعنی آقای هاشمی ثمره ابلاغ شد و مضمون آن چنین بود که: "مقام معظم رهبری با درخواست رییس جمهور مبنی بر تمدید دوره سرپرستی آقای دکتر حسین صمصامی در وزارت اموراقتصادی و دارایی موافقت کرد .... "
هدف ما در اینجا ایجاد و یا تقویت جو و فضایی نامطلوب علیه دولت و شخص رییس جمهور محترم نیست، چون ما نیز بسان اکثریت هموطنان در قالب اقشار مختلف به حسن نیت دولت اطمینان داریم، اما به روش و آیین دانشگاهی و در امتداد منش عدالت محوری و قانون مداری دولت، و نیز به دلیل اهمیت و عمق غیر قابل وصف این اتفاق، انتقادی از سر دلسوزی و عدالت طلبی و قانون گرایی را خدمت دولتمردان بزرگوار ابلاغ می کنیم، تا هم به وظیفه و تکلیف خود عمل نموده و هم در حد توان راه را بر اشتباهات آتی از این دست، در کشور آن هم در سطح کلان مسدود سازیم.
همان طور که در جریان هستیم مهلت سه ماهه سرپرستی دکتر حسین صمصامی در وزارت اموراقتصادی و دارایی در آستانه اتمام می باشد و طبق قانون رییس جمهور باید در طول این سه ماه گزینه پیشنهادی خود برای تصدی وزارت امور اقتصادی و دارایی را جهت اخذ رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی می کرد، اما بنا به دلایلی نامعلوم این اتفاق مبارک در دولت نیافتاد و روزها یکی پس از دیگری سپری شدند اما خبری از گزینه قطعی و حتی احتمالی رییس جمهور برای وزارت امور اقتصادی و دارایی نشد،و از سویی با آغاز تعطیلات تابستانی مجلس شورای اسلامی عملاً امکان معرفی و اخذ رای اعتماد برای وزیر پیشنهادی وزارت امور اقتصادی و دارایی سلب می شد، فلذا در آستانه اتمام این مهلت قانونی، رییس جمهور مکاتبه ای با مقام معظم رهبری داشته و درخواست تمدید مهلت سرپرستی دکتر حسین صمصامی را در وزارت امور اقتصادی و دارایی می نمایند تا در اولین فرصت نسبت به معرفی شخص مورد نظر برای این وزارت اقدام کنند، که با موافقت مقام معظم رهبری به این درخواست رییس جمهور جامه عمل پوشیده شد. اما با تدقیق در این مسئله و با نگاهی به گذشته مواردی از ذهن خطور می کنند که انشاءا... یادآوری آنها حداقل تهی از فایده نخواهد بود:
1- آیا بسنده کردن دولت به مجوزهای حکومتی مقام معظم رهبری، (آن هم در مسائل کلان و اهم مملکتی) که بطور حتم ایشان از سر دلسوزی و ملاطفت، و نه با رضایت خاطر کامل تن به آنها می دهند برای دولتی که ادعای عدالت محوری و قانون گرایی و مردم داری آن سر به آسمانها می ساید، مطلوب است؟ اگر دولت ما در تصمیمها ی گزینشی خود دست به دامن ولایت یازد، در اتخاذ تصمیمهات ریسک آمیزی که نیاز به برنامه ریزی و رایزنی ویژه ای دارند، دست نیاز خود را به سوی چه مراجعی دراز خواهد نمود؟
2- اگر در خاطرمان باشد می دانیم که رییس جمهور و بدنه دولت در دوران تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری و حتی پس از روی کار آمدن دولت، از اکتفا نمودن به کابینه متعارف دولت امتناع می کردند، و از تشکیل کابینه هفتاد میلیونی خبر می دادند که از قضا چند هفته قبل نیز سایت کابینه هفتاد میلیونی (http://www.70000000.ir/) بدست رییس جمهور افتتاح گردید ، و نیز ایشان همیشه مردم و البته متخصصین و نخبگان را ستوده و ضمن ارج و احترام به توان و تخصص آنها، از اعتماد کامل خود به ایشان، تحت شعار "می شود، می توانیم " پرده می افکندند و دست توانای آنان را گره گشای تمامی مشکلات کشور معرفی می نمودند، ولی حال این سوال مطرح می شود که آیا از میان این هفتاد میلیون ملت ایران و اینهمه نخبه مورد اعتماد و اهل فن چرا رییس جمهور مملکت نمی تواند تنها یک نفر را به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی معرفی کند؟، دلیل این شکاف غیر قابل تصور چیست؟ آیا باید پدیده نوینی به نام قحط الرجال را در کشور؛ که وجود آن هم بر خلاف ادعای مسئولین بعید نیست باور کنیم ؟، یا از کاهش یا سلب اعتماد دولت به کابینه هفتاد میلیونی سخن برانیم؟ ، یا مسئله را به پای سلیقه و ملاحظات سیاسی و جناحی دولت بنویسیم؟، و دهها احتمال نیک و بد دیگر...
3- و شاید تصور کنیم که رییس جمهور می خواهد فردی را در تور این وزارت خانه بیاندازد که با طرح تحولات اقتصادی مورد نظر دولت آشنا و هماهنگ بوده و در اجرای این طرح عظیم دست راست دولت باشد. در این رابطه نیز حرف حدیث زیاد است، اولاً اصولاً باید در نسبت دادن تحول آن هم از نوع جمعش (تحولات) به این طرح وسواس به خرج داد، چون هم برخی از این طرحها از قبل بوده اند اما عملیاتی نشده اند و در ثانی این طرح غالباً ناظر به تغییر روشها یا رویه ها و حداکثر فناوریهای اجرایی امور و فرآیندهای اقتصادی کشور است که مزایایی بیشماری نیز بر آن مترتب است و گرنه نفس و شاکله اولیه امور و فرآیندهای اقتصادی دست نخورده باقی می ماند، که با این ملاحظه اصطلاح تعدبلات بسیار با مسمی تر از اصطلاح تحولات می نماید، که غالب دانشجویان مدیریت و شاید رشته های دیگر نیز، حتی در دوره کارشناسی با این موضوعات آشنا می شوند، پس با این رویکرد می توان نیاز دولت به وزیر برای وزارت اموراقتصادی و دارایی را در حد یک مجری حرف گوش کن و بله قربان گو تصویر کرد، که البته برای یافتن چنین فردی در این مملکت نیازی به جهاد و جستجوی خانه به خانه نیست!
4- اما یک نکته ریز مدیریتی وآن اینکه اگر تابحال آقای رییس جمهور گزینه منتسب خود برای این وزارتخانه را کشف ننموده ، و نیز آقای صمصامی را نیز در حد این وزارت ارزیابی ننموده اند که به مجلس معرفی کنند، باید از رییس جمهور پرسید که؛ آیا در عصر سرعت و شتاب؛ یعنی عصر اطلاعات و ارتباطات دیجیتال، سه ماه زمان و دوره کمتری است که زمام امور و حقوق مردم را در یک وزارتخانه کلیدی و عریض و طویل بدست فردی غیر شایسته سپرده اید و الان هم کمر همت به تمدید مهلت سرپرستی ایشان بسته اید؟ آیا تضمینی وجود دارد که در این مدت متجاوز از سه ماه از حقوق ملت و مملکت صیانت شده، امور کشور به نحو احسن رتق و فتق یافته و تصمیمی بر خلاف مصالح کشور گرفته نشود؟
حال با هر اوصافی که شده، در کنار پرونده ها و آثار نیکی که از دولت نهم بر سینه تاریخ این کشور نقش بسته، باز یک مورد استثنای دیگر، که طبیعتاً از نوع منفی است به این مجموعه افزوده می شود، انشاءا... که درس و عبرتی باشد برای آتی.

۱۳۸۷ تیر ۱۷, دوشنبه

در وادی فلسفه علم

درباره نوروود هنسون نوروود راسل هنسون (۱۹۶۷- ۱۹۲۴) باوجود عمر كوتاهش، زندگی پرماجرایی داشت.در ابتدا در موسیقی تحصیل كرد و ترومپت می نواخت.با شروع جنگ جهانی دوم به خدمت نظام درآمد و خلبان جنگنده شد.پس از جنگ در آكسفورد و كمبریج به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۵۷ به آمریكا رفت.مهم ترین اثر وی كتاب «الگوهای اكتشاف: جستاری درباره مبانی مفهومی علم» (۱۹۵۸) است. كوهن در ۱۹۶۲ به طور مستقیم از نظرات وی در كتاب ساختار انقلابهای علمی استفاده كرد.وی به همراه كوهن از مخالفان جدایی فلسفه علم و تاریخ علم و از منتقدان رویكرد تجربه گرایانه در فلسفه علم بودند.همچنین هنسون از تعبیر كپنهاگی فیزیك كوانتوم به شدت دفاع می كرد و كتاب «مفهوم پوزیترون» را در ۱۹۶۳ منتشر نمود.وی در ۱۹۶۷ هنگام پرواز با هواپیمای شخصی اش سقوط كرد و كشته شد.از جمله كتابهایش كه پس از مرگش منتشر شدند، می توان به «ادراك و كشف» و «مشاهده و تبیین» اشاره نمود. توماس كوهن همواره نسبت به نحوه ای از تاریخ نویسی علم كه در آن بر قهرمانان تأكید می شد، انتقاد داشت.وی معتقد بود كه برای آنكه تاریخ علم را به درستی بشناسیم، باید دانشمندان پیشرو را در جو تاریخی و اجتماعی دوره خود، مورد مطالعه قرار دهیم. همچنان كه كوهن، كوایره و همفكران آنها در مواردی مانند هیأت كپرنیكی، نظریه اكسیژن و مكانیك نیوتنی نشان می دهند، در دوره ای پیش از طرح یك نظریه پیشرو، در حالی كه دانشمندان زیادی مشغول مطالعه و طرح نظرات خود هستند، اعوجاج هایی در نظریات جاافتاده پیش آمده است و مباحثات زیادی میان دانشمندان در می گیرد. با این حال، به نظر می رسد كه همان وضعی كه برای تاریخ علم پیش آمده، برای تاریخ فلسفه علم نیز رخ داده است: توماس كوهن مانند قهرمانی تصویر شده است كه ناگهان مسیر فلسفه علم را تغییر داد؛ همه چیز تحت سیطره اثبات گرایان (پوزیتیویست ها) بود و بعد ناگهان كوهن ظهور كرد. اما هنگامی كه مباحثات و آثار فلسفه علم را در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ م بررسی می كنیم، در می یابیم كه نه همه از اثبات گرایی پیروی می كردند و نه آرای كوهن همگی بدیع و نوظهور بودند.اثبات گرایانی مانند كارناپ و همپل، در اوایل دهه ۵۰ چارچوب های زبانی را به جای گزاره ها به عنوان واحد تحلیل علمی پذیرفته بودند؛ مباحثات پوپر به عنوان نماینده ابطال گرایی با اثبات گرایان نشان داده بود كه هر دو دیدگاه اشكالاتی دارند؛ كواین در مقاله دو جزم تجربه گرایی در سال ،۱۹۵۰ حمله سختی به نحوه نگاه حاكم بر فلسفه علم اثبات گرایانه كرده بود و نظریه كاربردی زبان ویتگنشتاین در پژوهش های فلسفی در ۱۹۵۳ مطرح شده بود. در چنین زمینه ای بودكه كوهن در كتاب «ساختار انقلاب های علمی» نظرات قابل توجه خود را مطرح كرد اما بخش هایی مهم از نظریاتی كه كوهن از آنها برای توصیف ساختار انقلاب های علمی استفاده كرد، از سوی دیگر اندیشمندان مطرح شده بود. ● نوروود هنسون و نظریه بار بودن مشاهده یكی از این دسته نظریات، تز نظریه بار بودن مشاهده بود.از نظر كوهن، یكی از مقومات یك پارادایم علمی، نحوه «دیدن» جهان از درون آن پارادایم است.به عقیده كوهن، دو دانشمندی كه درون دو پارادایم مختلف كار می كنند، هنگامی كه تحریك های حسی یكسانی دریافت می كنند، چیزهای مختلفی می بینند.برای مثال، «آنجا كه لاوازیه اكسیژن را می دید، پریستلی هوای فلوژیستون زدوده را دیده بود.» كوهن این تز را همچنان كه خودش ارجاع می دهد، از نوروود هنسون اخذ كرده بود.هنسون فصل نخست كتاب «الگوهای اكتشاف» را به مشاهده اختصاص داده بود.این كتاب در سال ۱۹۵۸ منتشر شد.هنسون تأكید داشت كه دیدن به نظریات پس زمینه شخص بیننده وابسته است.بدین معنا كه دانش شخص بیننده موجب می شود كه او هنگامی كه به شیء الف یا به بخش مشخصی از جهان نگاه می كند، چیزهایی را ببیند كه شخص دیگری كه آن دانش را ندارد، هنگامی كه به همان شیء یا همان بخش از جهان نگاه می كند، آنها را نمی بیند. در آن دوره، رویكرد رایج در میان فلاسفه علم این بود كه دانشمندان تنها در نحوه «تعبیر كردن» داده های حسی با یكدیگر اختلاف نظر دارند.هنسون برای نفی دیدگاه رایج و توضیح دیدگاه خودش از تصاویری كه مورد علاقه روانشناسان گشتالت بود، استفاده كرد. به تصویر روبه رو نگاه كنید.چه می بینید؟ هنگامی كه به این تصویر نگاه می كنیم، در ابتدا مكعبی رو به پایین می بینیم و چند لحظه بعد، مكعبی رو به بالا.با دقت بیشتر می توان به دفعات میان مكعب رو به بالا و مكعب رو به پایین جابه جا شد.همین طور به تصویر زیر نگاه كنید.وقتی به این تصویر نگاه می كنیم، گاهی گروهی پرنده می بینیم و گاهی گروهی بزكوهی. مجدداً هنسون می گوید كه این چنین نیست كه ما هر دو بار یك چیز ببینیم و بعد آن را به دو صورت، پرنده و بزكوهی تعبیر كنیم. برای مثال، تیكو براهه و دستیارش، یوهان كپلر در اوایل قرن هفدهم، با این كه در رصدها با یكدیگر همكاری می كردند، به دو نظریه نجومی متفاوت معتقد بودند.براهه بطلمیوسی بود و كپلر كپرنیكی.فرض كنید كه آن دو مشغول مشاهده غروب آفتاب بودند.آنها هر دو می گویند كه «آفتاب در حال غروب كردن است.» هنسون توجه می دهد كه اگرچه آن دو یك جمله را اظهار می كنند، اما چیزهای متفاوتی می بینند: كپلر خورشید ثابت را می بیند كه به علت حركت زمین در حال محو شدن در افق است و براهه خورشید متحرك را می بیند كه دور زمین می گردد.هنسون تأكید می كند كه اینگونه نیست كه كپلر و براهه یك چیز را ببینند و بعد آن را به دو شكل مختلف تعبیر كنند. ● قیاس ناپذیری مشاهدتی كوهن نظر هنسون را درباره نظریه بار بودن مشاهده پذیرفت.مطابق با واژگانی كه كوهن به كار می برد، دو دانشمندی كه در دو «پاردایم» مختلف كار می كنند، هنگامی كه به یك چیز نگاه می كنند، بطوركامل دو چیز مختلف می بینند.به تعبیر كوهن، آنچه آن دو می بینند، با یكدیگر «قیاس ناپذیر» است.بسیاری از منتقدان كوهن، تز هنسون را نپذیرفتند. آنها تأكید می كردند كه وضع دانشمندان شبیه به وضع ما هنگام نگاه كردن به تصویرهای گشتالتی نیست.به عبارت دیگر این تصویرها، تمثیل های گمراه كننده ای هستند.كپلر و براهه یا پریستلی و لاوازیه یك چیز می دیده اند و تنها تعبیرهای مختلفی از آن داشته اند.مباحثات میان كوهن و منتقدانش در این مورد سرانجامی نیافت و هر دو گروه بر موضع خود تأكید داشتند. ● برخی تحولات متأخر در دهه های اخیر، مسأله نظریه بار بودن مشاهده به عنوان موضوعی در علوم شناختی مورد بررسی مجدد قرار گرفته است.در رویكرد جدید، سعی می شود با استفاده از آزمایشها و نظریات عصب شناسی، علوم شناختی و هوش مصنوعی، نحوه عملكرد قوای شناختی انسان در فرایند مشاهده و ارتباط آن با دانش پس زمینه مطالعه شود.با این حال، در رویكرد جدید نیز توافقی میان اندیشمندان كه گاهی خود عصب شناس هم هستند، وجود ندارد. پاول چرچلند، عصب شناس و فیلسوف ذهن معاصر، در ۱۹۷۷ در كتاب «واقع گرایی علمی و انعطاف پذیری ذهن» تز نظریه بار بودن مشاهده را معتبر دانست.در مقابل، جری فُدُر، متخصص علوم شناختی و فیلسوف ذهن، در مقاله «بازبینی مشاهده» در ۱۹۸۴ تز را رد كرد.یكی از استدلالهای وی ارائه مثالی است كه در آن دانش پس زمینه بر مشاهده تأثیری ندارد.به شكل زیر كه به خطای باصره مولر-لایر مشهور است، نگاه كنید. فدر نكته جالب توجهی را مطرح می كند: همه ما «می دانیم» كه دو پاره خط بالایی و پائینی هم اندازه هستند، اما این اطلاع موجب نمی شود كه آن دو را هم اندازه ببینیم؛ بنابراین اینگونه نیست كه مشاهده همواره از دانش پس زمینه متأثر شود.چرچلند رأی فدر را نپذیرفت و مباحثات آن دو در مقالاتی كه در سال ۱۹۸۸ نگاشتند، اوج گرفت.جیم بوگِن و جیم وودوارد در ۱۹۹۲ در مقاله «مشاهدات، نظریات و تكامل روح انسانی» سعی كردند با نقد دیدگاه چرچلند و فدر، راه حل جدیدی برای مسأله به دست دهند، با این حال این پرسش كه آیا آنچه می بینیم به آنچه می دانیم، وابسته است یا خیر، هنوز باز است.
منبع: آفتاب